ما چه بخواهیم و چه نخواهیم ، بناچار و باید برای نزدیک شدن به منظومه فکری و رسیدن به فهم شاعر ، از واژگان ، ترکیبات و تصویرسازی هایش ، نگاهی الهیاتی و معرفت شناسانه به دیوان حافظ داشته باشیم . به هر حال به اقرار خود شاعر و تصریح اشعار ، این متن سرشار از لطایف حِکَمی و غنی شده از نکات قرآنی است . مگر اینکه کسی بخواهد براساس منظومه فکری و شخصی خودش چنان که در مقدمه چگونه حافظ بخوانیم گفته شد از این رستاخیر عظیم کلمات از دور گرد و غباری ببیند و به آیینه ای شکسته نگاه کند و به پوست و ظاهری از واژه ها بسنده کند .
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری
عشقت رسد به فریاد ور خود بسان حافظ قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد لطایف حکمی با نکات قرآنی
اصلا حافظ ، حافظ است چون حافظ قرآن است . با قرآن انس و الفت و همنشینی دارد با گوشت و خونش آمیخته شده در آن حال و هوا زیست کرده است .
اما این آمیختگی با قرآن در شعر حافظ نمودها و تجلیات مختلفی دارد که در ادامه به انواعی از آن به اختصار و در قواره این جستار موجز بدان ها اشاره ای گذرا می شود . ساده ترین نوع آن استفاده از کل یا بخشی از آیه یا معنی آنهاست :
شب وصلست و طی شد نامه ی هَجر سلامٌ فیه حتّی مطلع الفجر
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت
حضور محفل انس است و دوستان جمع اند و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
لمع البرق من الطور و آنست به فلعلّی لک آت بشهاب قبس
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند
سواد زلف تو جاعل الظلمات بیاض روی تو تبیان فالق الاصباح
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
نوع دیگر این تلمیحات و اشارات قرآنی که پیچیدگی و مرتبه هنری بالاتری دارند استخدام مفهوم و معنای آیات در متن ، بدون آوردن کلمات آیه است در این حالت فقط خواننده آشنا با این مفاهیم از چنین شگرد هنری می تواند پرده بردارد و به فهم متن برسد :
بارها گفته ام و بار دگر می گویم که من گمشده این ره نه به خود می پویم
فیضل الله من یشاء و یهدی من یشاء
خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است می سرایم به شب و وقت سحر می مویم
انه هو اضحک و ابکی
صبر کن حافظ به سختی روز و شب عاقبت روزی بیابی کام را
یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة . ان الله مع الصابرین
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین
در عشق ، خانقاه و خرابات شرط نیست هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
فاینما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع علیم
به درد و صاف ترا حکم نیست دم درکش که هر چه ساقی ما ریخت عین الطافست
و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم
سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمی گیرد
یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید
طرز دیگر حافظ از بکارگیری لطایف قرآنی ، تلمیح به داستانهای پیامبران و شخصیتهای مذکور در این کتاب است . با تورقی و تفرجی در اشعار خواجه می توان فهمید تقریبا بیشتر این دست از مضامین برگرفته از داستان یوسف ، عیسی و خضر هستند .
با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
بلبل به شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می خواند دوش، درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل تا از درخت نکته توحید بشنوی
یارب این آتش که بر جان منست سرد کن زان سان که کردی بر خلیل
سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار سامری کیست که دست از ید بیصا ببرد
ای هدهد صبا به سبا می فرستمت بنگر که از کجا به کجا می فرستمت
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
زآتش وادی ایمن نه منم خُرّم و بس موسی اینجا به امید قبسی می آید
احوال گنج قارون کایام داد بر باد با غنچه باز گوئید تا زر نهان ندارد
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آنکه یوسف به زرِ ناسره بفروخته بود
پیراهنی که آید از آن بوی یوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند
عزیز مصر به رغم برادران غیور ز قعر چاه برآمد به اوج جاه رسید
اما شیوه هنرمندانه خاص خود حافظ که به نوعی می توان آن را سبک شخصی حافظ دانست به این صورت است که بطور هنرمندانه و دور از دسترس ذهن مخاطب عادی به جنبه هایی از داستان های قرآنی اشاره می کند و اگر چه در ظاهر در ادامه غزل اشاره ای به آن داستان ندارد و هر چند تم غزل عاشقانه ، اجتماعی یا تعلیمی باشد ، اما کدهایی در دیگر ابیات قرار می دهد که کلیت غزل را با توجه به آمیختگی با آن داستان یکدست میکند و به تقویت محور عمودی خیال می انجامد :
غزل با مطلع :
ای هدهد صبا به صبا می فرستمت بنگر که از کجا به کجا می فرستمت
در ادامه هیچ اشاره مستقیم دیگری به این داستان ندارد اما مخاطب ژرف اندیش و حرفه ای ارتباط پنهان ابیات با هم و انسجام مفهومی غزل را می تواند کشف کند :
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست می بینمت عیان و دعا می فرستمت
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب جان عزیز خود به نوا می فرستمت
که اشاره به تسلیم شدن بلقیس در برابر سلیمان دارد
حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست بشتاب هان که اسب و قبا می فرستمت
که این نیز اشاره به هدیه فرستادن بلقیس برای سلیمان دارد
نمونه دیگر از این دست هنرنمایی ها :
غزل با مطلع :
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
بی معرفت مباش که در من یزید عشق اهل نظر معامله با آشنا کنند
حالی درون پرده بسی فتنه می رود تا آن زمان که پرده برافتد چه ها کنند
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند
حافظ دوام وصل میسر نمی شود شاهان کم التفات به حال گدا کنند
که بیت به بیت آن هر کدام اشاره به بخشی از داستان یوسف دارد .
و این غزل با مطلع :
خیالِ رویِ تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوندِ جانِ آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمالِ چهرهٔ تو حجت موجه ماست
ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید هزار یوسف مصری فتاده در چَهِ ماست
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
به حاجبِ درِ خلوت سرایِ خاص بگو فُلان ز گوشه نشینانِ خاکِ درگهِ ماست
به صورت از نظر ما اگرچه محجوب است همیشه در نظرِ خاطرِ مرفهِ ماست
اگر به سالی حافظ دری زند بگشای که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست
و از این دست نمونه های دیگر هم می توان جست .
برخلاف نظر و دیدگاه بسیاری از ادیبان و پژوهشگران که ساخت و اسلوب غزل های خواجه را پاشان و بی نظم می پندارند این رویکرد حافظ در استخدام مفاهیم قرآنی به طور فراگیر و گسترده در سرتاسر متن موجب ایجاد نوعی وحدت مضمون و محتوا شده ، لذا تفسیر و تاویل ابیات بدون در نظر گرفتن رویکردی قرآنی و در نظر گرفتن فضای حاکم بر غزل باعث گمراهی مخاطب و نقصان در فهم ابیات می شود .
دیگر مقالات را در اینجا بخوانید :
عرفان اسلامی و مسئله وحدت وجود
دو اصطلاح در عرفان نظری ابن عربی ، حضرات خمس و اعیان ثابته ، جستارهایی کوتاه از زبان عارفان
مسئله و مفهوم ولایت و خاتمیت در عرفان اسلامی به روایت ابن عربی
جامعیت انسان کامل در عرفان اسلامی به روایت ابن عربی
چگونه حافظ بخوانیم ( بخش اول : مقدمه )
چگونه حافظ بخوانیم ( بخش دوم ) آمیختگی غزل حافظ در لطایف حکمی با نکات قرآنی
چگونه حافظ بخوانیم (بخش سوم ) حافظ و فرهنگ و تمدن ایران باستان
چگونه حافظ بخوانیم (بخش چهارم ) شکست کلان روایتها در منشور ذهن و کلام حافظ
چگونه حافظ بخوانیم (بخش پنجم ) همجوشی پارادکسیکال مضمون و محتوا در بافت کلام حافظ