مسئله و مفهوم ولایت و خاتمیت در عرفان اسلامی به تعریف ابن عربی
بر خلاف اعتقاد عام فقها و متکلمین که مقام نبوت را اساس هدایت و سعادت مردم میدانند عرفا و صوفیه شأن ولایت را اساس دانسته و آن را بالاتر و برتر از شأن نبوت میدانند . جلال الدین آشتیانی در این باره میگوید : ولایت در اصطلاح اهل معرفت و حقیقت کلیدی است که شأنی از شؤون ذاتی حق و منشأ ظهور و بروز و مبدأ تعینات و متصف به صفات ذاتیه الهیه و علت ظهور و بروز حقایق خلقیه ، بلکه مبدأ تعیّن اسماء الهیه در حضرت علمیه است . . . مبدأ تعیّن آن حضرت احدیت وجود و انتهای آن عالم ملک و شهادت است و سریان در جمیع حقایق از واجب و مکن و مجرد و مادی دارد .
ابن عربی به دو نوع ولایت قائل است : ولایت عامه که همه مومنان از آن برخوردارند ، زیرا همه آنان از برکت ایمانشان به حق تعالی نزدیک اند و او یار و یاور و مدبر و متولی امور ایشان است . ولایت خاصه که مخصوص واصلان ارباب سیر و سلوک است و عبارت است از فنای عبد در حق و قیام عبد با حق ، یعنی عبد در این مقام از خود رها شده ، در حق فانی گشته و با بقای او باقی مانده است .
عزیزالدین نسفی سخن قابل تاملی در باب ولایت دارد ، وی در کتاب انسان کامل میگوید : نبی دو روی دارد ، یک روی به طرف خدای و یک روی به طرف بندگان خدای . از جهت آنکه از خدای فیض میگیرد و به بندگان خدای میرساند . آن روی را که به طرف خدای است که از خدای فیض قبول میکند ولایت نام است ، که ولایت نزدیکی است و این روی را که به طرف بندگان خدای است که سخن خدای به بندگان خدای میرساند نبوت نام است که نبوت آگاه کردن است ، پس معنی ولی نزدیک باشد و معنی نبی آگاه کننده بود .
این ولایت نیز مانند وجود یک حقیقت متشکک بوده دارای مراتب و مدارج صعود و نزول است و خود منقسم میشود به ولایت مطلقه و مقیده ، عامه و خاصه . ولایت بدان لحاظ که صفتی از صفات الهی است ، مطلق و به استناد انبیا و اولیا مقید است . هر مطلق ، ساری در مقید و مقوم آن است و مقیدی متقوم به مطلق است. چون مقید ، تنزل همان مطلق است که از تجلی و ظهور و تنزل ، معروض قیود و اضافات و حدود گردیده است . ولایت انبیا و اولیا از اجزا و فروع و شعب ولایت مطلقه و نبوت آنها از جزییات نبوت مطلقه است .
ولایت از آن جهت عامه است که شامل جمیع اهل ایمان میشود . ولایت خاصه اختصاص به اهل سلوک و شهود دارد که به اعتبار فنای آنها در حق و بقای به وجود حق مطلق به حسب علم و شهود و حال به این مقام میرسند . دایره ولایت اوسع و اشمل از دایره نبوت است . نبوت جهت ظاهر ولایت و ولایت جهت باطن نبوت است ، نبوت جهت خلقی و ولایت جهت حقی است . لذا نبوت منقطع میشود ولی ولایت منقطع نمیشود .
همان طور که ولایت بر دو قسم است ، ختم ولایت نیز بر دو قسم است ، یکی ختم ولایت عامه یا مطلقه و دیگری ختم ولایت خاصه . گفتیم که نبوت ظهور ولایت است لذا هر چه دایره نبوت عامتر باشد شمول دایره ولایت نیز عامتر خواهد بود پس چون نبوت مطلقه از آنِ حضرت رسول (ص) است پس ولایت مطلقه نیز از آن ایشان میباشد . ختم ولایت از جمله بحث برانگیزترین مسائل و مباحثی است که ابن عربی در عرفان خود بدان پرداخته است و محل منازعات لفظی بسیار میان اندیشمندان شده است . به عقیده ابن عربی وجود ختم امری ضروری و بر حسب اقتضای الهی است زیرا حق تعالی روال عالم را به گونهای قرار داده که هر چیزی که در آن وجود دارد آغاز و پایانی داشته باشد . ختم بر دو گونه است یکی آنکه خدا به وسیله آن ولایت را بطور مطلق ختم میکند و دیگر آنکه به وسیله آن ولایت محمدیه ختم میشود . اما آنکه ولایت را بطور مطلق ختم میکند حضرت عیسی (ع) است که او در زمان این امت هم نبی است و هم ولی ، به ولایت مطلقه که میان وی و نبوت و رسالت تشریع ، حائل و فاصله ایجاد شده است . پس در آخرالزمان به عنوان وارث و خاتم فرود میآید و پس از وی ولی دیگری نخواهد بود و این امر یعنی ولایت چنانکه به ولایت آغاز شده بود یعنی با حضرت آدم ، با نبوت هم ختم میشود که حضرت عیسی (ع) است .
اما ختم ولایت محمدیه بوسیله مردی خواهد بود از عرب از گرامیترین اصلها و نسلها که هم اکنون در زمان ما موجود است و من او را به سال 595 شناخته و در وی علامتی را که خداوند از چشمان بندگانش پوشانده و پنهان داشته است دیدم . در شهر فاس بود که خداوند آن را بر من آشکار ساخت تا آن که ختم ولایت را از او دیدم . . . او ختم ولایت خاصه است . . . . و همانطور که نبوت تشریع بوسیله حضرت محمد (ص) ختم شده ، بوسیله ختم محمدی هم ولایت حاصل از وارث محمدی ختم میشود ، نه ولایت حاصل از انبیای دیگر ، زیرا بعضی از اولیا وارث ابراهیم اند (ع) و برخی وارث موسی (ع) و عیسی (ع) که ولایت اینان پس از ختم ولایت محمدی هم باقی مانده ، دوام خواهد یافت ، اما دیگر هیچ ولی دیگری بر قلب محمد (ص) وجود نخواهد داشت و همین است معنای ختم ولایت محمدی . . . وختم ولایت بوسیله عیسی (ع) از نشانه های قیامت است زیرا با مرگ عیسی و مرگ مومنان زمان وی کارها به قیامت انتقال یافته و رستاخیز بزرگ برپا میشود .
خاتم ولایت خاصه محمدی را صفاتی است که ابن عربی درخصوص آن اظهار نظر نموده و معتقد است صفات خاتم ولایت خاصه مطابق با نظر حق تعالی است ، یعنی اخلاق او موافق با غرض حق میباشد خواه دیگری او را مدح کند یا ذم . او در موجودات نظر میکند اما یار و یاوری همچون حق تعالی و همنشینی بهتر از او نمییابد پس سعادت را فقط در معامله با او و موافقت با اراده و خواست او میبیند و به همین جهت سزاوار (وإنک لعلی خلق عظیم ) میگردد .
مسئله-و-مفهوم-ولایت-و-خاتمیت-در-عرفان-اسلامی-به-تعریف-ابن-عربی
عرفان نظری ، یحیی یثربی
شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم ، جلال الدین آشتیانی
فتوحات مکیه ، محی الدین ابن عربی
انسان کامل ، عزیزالدین نسفی
شرح مقدمه ، قیصری
فتوحات المکیه ، محی الدین ابن عربی
دیگر مقالات در اینجا بخوانید
عرفان اسلامی و مسئله وحدت وجود
دو اصطلاح در عرفان نظری ابن عربی ، حضرات خمس و اعیان ثابته ، جستارهایی کوتاه از زبان عارفان
مسئله و مفهوم ولایت و خاتمیت در عرفان اسلامی به روایت ابن عربی
جامعیت انسان کامل در عرفان اسلامی به روایت ابن عربی
چگونه حافظ بخوانیم ( بخش اول : مقدمه )
چگونه حافظ بخوانیم ( بخش دوم ) آمیختگی غزل حافظ در لطایف حکمی با نکات قرآنی
چگونه حافظ بخوانیم (بخش سوم ) حافظ و فرهنگ و تمدن ایران باستان
چگونه حافظ بخوانیم (بخش چهارم ) شکست کلان روایتها در منشور ذهن و کلام حافظ