پیوند آسمان به زمین ، واسطه فیض کارکردی از انسان کامل در عرفان اسلامی به روایت ابن عربی
گفتیم که ابن عربی انسان کامل و خلیفةالله را روح جهان هستی و عالم میداند ، لذا همانطور که تدبیر بدن به عهده روح است ، تدبیر عالم نیز به عهده روح آن ، یعنی خلیفةالله میباشد . با این بیان ، خلافت الهی وساطت در فیض و خلیفه واسطه فیض بین مستخلف عنه یعنی خداوند متعال و مستخلف علیه یهنی عالم هستی است . لذا در اندیشه ابن عربی هیچ فیضی به عالم نمیرسد مگر اینکه از راه خلیفةالله باشد . بر اساس همین تدبیر امور عالم به دست خلیفةالله است که در عرفان ، انسان کامل را عبد خداوند و رب عالم معرفی میکنند ، عبد حق تعالی است و مدبر ، تربیت کننده و ر ، نسبت به عالم است : انسان کامل بنده است در برابر خداوند و رب است نسبت به عالم و از همین رو خداوند آدم را و ابنای او را خلیفه قرار داد. چنانکه مشاهده میشود ابن عربی دلیل خلافت انسان از جانب خداوند را ربوبیت او نسبت به عالم و وساطت او در رسیدن فیض به عالم بیان میکند و اصولاً خلافت انسان کامل در پرتو همین وساطت معنا مییابد : پس خلیفه عبد و بنده الله است و رب عالم و پروردگار عالمیان . پس همه حقایق جهان اعم از عالم جبروت و ملکوت و ملک ، هر فیضی به دست آوردند ، از خلیفه میگیرند و به هر کمالی برسند ، به واسطه او میرسند. همچنانکه خلافت او نیز متعلق به عالم است ، که اگر عالم نبود دیگر خلیفه ، خلیفه نمیشود .
لازمه خلافت تكويني انسان كامل آن است كه مدد و فيض خداوند از مجراي انسان كامل به همه موجودات ساری و جاري شود. بنابراين هم تحقق عالم و هم ادامه و استمرار آن به واسطة انسان كامل است. از همين رو با رفتن انسان كامل و خالي ماندن جهان از آن، عالم برچيده ميشود و قيامت بهپا ميگردد.
سرّ اين مسئله در آن است که انسان کامل حالت برزخيّت بين حق و خلق را داشته و با هر دو طرف مناسبت دارد؛ اين مناسبت دوطرفه انسان کامل موجب ارتباط يافتن حق با خلق و اتصال خلق با حق شده و به تبع آن فيض خداوند به خلق و مخلوقات جهان ميرسد، به گونهاي که اگر انسان کامل نباشد، هيچ مناسبتي بين ديگر موجودات با خداوند نبوده و استمرار فيض الهي صورت نخواهد گرفت . عبدالرحمن جامي در نقد النصوص ميگويد:
انسان کامل واسطه بين حق و خلق است و به سبب او و از مرتبه او فيض حقتعالي و مددي که سبب بقاي ماسويالله است به همه عالم از آسماني و زميني ميرسد و اگر انسان کامل از آن جهت که برزخيت داشته و با طرفين حق و خلق مغايرت ندارد (بلکه مناسبت دارد) نميبود، هيچ چيزي از عالم، به واسطه آنکه مناسبت و ارتباطي با خداوند ندارد، مدد الهي وحداني را نميپذيرفت، و فيض الهي بدو نميرسيد و فنا مييافت و از همين جهت انسان کامل ستون آسمانها و زمين است و به خاطر همين سرّ، آن زمان که وي از مرکز زمين رحلت نمايد... نظام زمين برچيده شده و زمين دگرگون خواهد شد (و قيامت به پا ميشود).
محقق قيصري نیز در بخشي از فصل نهم که همه آن پيرامون خلافت انسان کامل است ميگويد:
دائماً در مرتبه قطبيت نظام هستي، يکي از انسانهاي کامل، هست که در اين مقام قرار ميگيرد تا اين ترتيب و نظام را حفظ نمايد چراکه خداوند ميفرمايد: (براي هر قومي هدايتگري هست) و يا ميفرمايد: (هيچ امتي نيست مگر آنکه خداوند نذيري در ميان آنها قرار داده است) همچنانکه درباره رسول الله (ص) همين تعبير را به کار ميبرد و ميفرمايد: (نيستي تو مگر نذير امت). اين مسير ادامه مييابد تا آنکه با ظهور خاتم اوليا که ولايت مطلقه را پايان ميدهد، خاتمه پذيرد و وقتي دايره ولايت همچون دايره نبوت کامل شد، رستاخيز واجب ميشود.
ابن عربي در فتوحات مکيه بدين نکته اشاره کرده و ميگويد:
انسان براي عالَم همانند روح براي جسد است، پس انسان روح عالم و عالم جسد اوست... و کمال عالم به انسان همانند کمال جسد به روح ميباشد و انسان (همانند روح) در جسم عالم دميده شده است و همو مقصود اصلي از عالم است.
بر اساس مبانی عرفانی ، انسان کامل برزخی جامع بین وجوب و امکان است و هر دو جنبه حقی و خلقی را داراست . و به سخن دیگر دست در صقع ربوبی دارد و پا در عالم خلق ، از این رو واسطهای است که فیض را از حق تعالی دریافت و به ما سوا میرساند .
محقق جندی در تبین این کلام ابن عربی در رساندن فیض به عالم میگوید :
انسان کامل در سیر صعودی خود ، به اسماء الهی دست مییابد و به وسیله این اسماء به تدبیر عالم میپردازد. از این رو ابن عربی خلیفةالهی را از آن جهت که جامع اسماء است قادر بر تصرف در عالم میداند و اسماءالهی را قوای انسان کامل و خلیفةالله معرفی میکند : الاسماء للانسان الکامل بمنزلة القوی. البته این نکته شایان ذکر و قابل توجه است که در هستی شناسی عرفانی با پذیرش وحدت شخصیه هیچ جایی برای غیر باقی نمیماند و هر چه هست حق و تجلیات اوست و در نتیجه همه فیوضات ، تجلیات حق است که بر انسان کامل و از او بر عالم تجلی میکند . حق سبحانه و تعالی در آیینه دل خلیفه خود تجلی میکند و عکس انوار تجلیات از آیینه دل او بر عالم فایض میشود و عالم به وصول آن فیض باقی میماند . در بیان دیگری مضاف بر مطالب گذشته ، ابن عربی ادامه میدهد : هرگاه خلیفةالهی از این عالم جدا شود گنجینههای الهی به آخرت منتقل میشود ، چرا که واسطه فیض از عالم رخت بربسته است ، اما این خلیفه در قیامت نیز همچنان خلیفةالهی برگنجینههای آخرت خواهد بود . لذا همچنانکه وساطت فیض الهی ازلی است ابدی نیز خواهد بود و هر فیضی در آخرت نیز به عالم میرسد ، با وساطت خلیفةالله خواهد بود .
نکته دیگری که در این خصوص باید آن را مدّنظر داشت این است که این امر روح و مدبر و واسطه فیض بودن انسان کامل مانع بروز صفات بشری برای خلیفةالهی نیست لذا صفات بشری و نقایص امکانی در او دیده میشود . در خلیفةالهی ، عواطف انسانی و نیازهای بشری وجود دارد ، زیرا درست است که انسان کامل به لحاظ مرتبه روحی و نشئه باطنی ، با سیر خود حقانی میشود و روح عالم گردیده است لذا همانطور که جهت حقی دارد ، جهت خلقی نیز دارد ، از این رو گاهی جهت خلقی و بشریت او غلبه مییابد و در نتیجه با وجود این که مقام تدبیر عالم و وساطت فیض برای او ثابت است به خاطر غلبه جنبه خلقی ، پارهای از صفات بشری از او آشکار میشود . پس توجه به جامعیت او مانع از آن میشود که جنبههای بشری انسان کامل و خلیفةالهی را نفی کنیم . جنبه بشری خلیفةالهی مشکلی در وساطت او در رساندن فیض به عالم ایجاد نمیکند چرا که او از جنبه حقانی به تدبیر عالم میپردازد ، همچون نفس انسان که تدبیر همه اعضا و قوای بدن بر عهده اوست ، هر چند ممکن است نفس غافل باشد اما از آنجا که نفس به لحاظ نحوه حضور وجودی بسیط خود تدبیر میکند ، اگر چه به لحاظ علم مرکب غافل باشد ، خللی در تدبیر او ایجاد نمیشود.
--------------------
نقش الفصوص ، محی الدین ابن عربی
رسائل قیصری ، قیصری
عبدالرحمن ، نقد النصوص عبدالرحمن جامی
شرح فصوص الحکم ، قیصری
فتوحات مکيه، محی الدین ابن عربی
الفکوک ، صدرالدین قونوی
نسخةالحق ، محی الدین ابن عربی
فصوص الحکم ، محی الدین ابن عربی
رسالةالنصوص ، صدرالدین قونوی
مبانی و اصول عرفان نظری ، سیدیدالله یزدان پناه
دیگر مقالات را در اینجا بخوانید
عرفان اسلامی و مسئله وحدت وجود
دو اصطلاح در عرفان نظری ابن عربی ، حضرات خمس و اعیان ثابته ، جستارهایی کوتاه از زبان عارفان
مسئله و مفهوم ولایت و خاتمیت در عرفان اسلامی به روایت ابن عربی
جامعیت انسان کامل در عرفان اسلامی به روایت ابن عربی
چگونه حافظ بخوانیم ( بخش اول : مقدمه )
چگونه حافظ بخوانیم ( بخش دوم ) آمیختگی غزل حافظ در لطایف حکمی با نکات قرآنی
چگونه حافظ بخوانیم (بخش سوم ) حافظ و فرهنگ و تمدن ایران باستان
چگونه حافظ بخوانیم (بخش چهارم ) شکست کلان روایتها در منشور ذهن و کلام حافظ
چگونه حافظ بخوانیم (بخش پنجم ) همجوشی پارادکسیکال مضمون و محتوا در بافت کلام حافظ